{پرونده دکتر جاون}
" نامه ای از رزیتا هلمز🍃"
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ
𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . { 🐾for kiss and hug 🐾} 𝟏𝟏:𝟏𝟏
새로운 파일을 확인해 보겠습니다.🍀🕸
새로운 파일을 확인해
보겠습니다.🙇🏻♀️🌳
درود به همگی !
با افتخار میگم پرونده آقا جاون حل
شد ! بیاید بررسی کنیم و نتیجه رو ببینیم
پرونده درباره 《 دکتر جاون》 هس که بیشتر با اسم " ادلن جاون" شناخته شده !
پرستار بیمارستان گفته که یکی از بیمار هایه تقریبا قدیمی آقا جاون به " قتل " رسیده !
و پرستار ادعا داره این موضوع تقصیر آقا جاون هست ! ولی .... واقعا تقصیر جاونه ؟
بزارید کمی بیشتر دقت کنیم ! به گفته آقا جاون در روز قتل ایشون در بیمارستان
حضور نداشتن ! الان همه برای سادگی و از هر نظر میگم " دوربین ها " و چک کنید .. هه باید بگم که تمامی دوربین هایه بیمارستان خونی و شکسته شده ! و فقط دوربین هایه زیر زمین سالمه! این یکم سختش کرده چون ویدئو ای که دوربین هایه زیر زمین پخش کردن نشون میداد که اون بیمار چندتا وسیله رو با عجله و ترس و استرس در جایی قایم میکنه ! یهو کسی وارد میشه و بلند داد میزنه : مینارا !
درسته ! اسم بیمار " چوی مینارا " بود و اون درواقع مورد آزار و اذیت فردی بود...ولی اون فرد...کی بود؟ و دلیل آزار هاش چی بود ؟ بزارید بریم جلو تر ! ما موفق شدیم ادرس خونه خواهرشون " چوی الیس " و پیدا کنیم ! الیس ادعا داشت مینارا با ادلن رابطه نزدیکی داشت....و الیس اون هارو بیشتر " دو دوست" یا
بیشتر " بیمار و دکتر " میدونست ! در واقع مینارا یه روانی بود ! و به گفته هایه جناب جاون قرار بود
به " تیمارستان" برده بشه ! و سوال اینجاس .... چرا برده نشد ؟ قرار بود در " ۲۴ " روم ماه برده بشه
ولی اون در " ۳۰ " کشته شد ! عجیب نیست ؟ آقا جاون ادعا داره که کار هارو دقیق انجام میده و هیچ چیز نامرتب انجام نمیشه ! پس یعنی به موقع فرستاده نشدن مینارا به تیمارستان " اتفاقی " بوده ؟ بزارید کمی حرف هایه خواهرش " الیس " رو بیشتر بررسی کنیم !
مکالمه الیس و خانم هلمز :
خ. هلمز : پس اگر رابطه نزدیکی داشتن چرا درباره آزار هاش به دکتر جاون نگفت ؟
آ.ل : اون مدتی بود با جاون احساس راحتی قبل و نداشت ! 《《 با صدا لرزان》》
بیاید کمی به حرفش فکر کنیم ! هرجور پیش بریم ! نمیشه گفت که اون با دکترش احساس راحتی نمیکرد! این فقط " بهانه " و " بلوف زنی " هست ! هرگز این اتفاق که فرد با دکترش بعد ۳ سال راحت نباشه نمیافته! هرجور بهش نگاه کنید دستا الیس میلرزید ! نگران بود ! استرس از چهرش فرو میریخت
و معلوم بود سعی داره با دوروغ هایه بچگانه چیزی و " مخفی " کنه ! ولی چیو ؟ مرگ خواهرش ؟ یا حقیقت ؟ قطعا گزینه سوم! بنده بعد چک کردن تمام چیز ها متوجه شدم که درواقع الیس و مینارا
از دو مادر متفاوت هستند ! و فقط پدرشون یکی بوده ... به همین دلیل الیس همیشه سر به سر مینارا میزاشتی چون پدرشون آقا " چوی جیمز " همیشه. به مادر الیس بیشتر مینارا اهمیت میداد ولی این مهم نیس .... میدونید جالب قضیه کجاس ؟ اینکه بعد فهمیدن جواب قرار نیست دیگه به حس ششمتون اعتماد کنید . ! الان فکر و حدس همه اینکه ممکنه کار " الیس " باشه .... بزارید ببرمتون به دنیا موازی ... جایی که در اون مکان ! دیگه هیچ چیز واقعی نیست ! ..... تاحالا اسم بک رومز قرمز به گوشتون خورده؟.....
آقا جاون اونحا کار میکنه ! اون رویه بدن انسان ها تحقیق میکنه و سعی داره اون هارو به موجوداتی
مثل " هاگی واگی" تبدیل کنه ! ..... و این خودش میتونه به پرونده خاتمه بده...
اومیدوارم جواب و فهمیده باشید !
چوی مینارا : آزمایش ناموفق
نتیجه: مرگ
تا درود دیگر
بدرود :)
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ
𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . { 🐾for kiss and hug 🐾} 𝟏𝟏:𝟏𝟏
새로운 파일을 확인해 보겠습니다.🍀🕸
새로운 파일을 확인해
보겠습니다.🙇🏻♀️🌳
درود به همگی !
با افتخار میگم پرونده آقا جاون حل
شد ! بیاید بررسی کنیم و نتیجه رو ببینیم
پرونده درباره 《 دکتر جاون》 هس که بیشتر با اسم " ادلن جاون" شناخته شده !
پرستار بیمارستان گفته که یکی از بیمار هایه تقریبا قدیمی آقا جاون به " قتل " رسیده !
و پرستار ادعا داره این موضوع تقصیر آقا جاون هست ! ولی .... واقعا تقصیر جاونه ؟
بزارید کمی بیشتر دقت کنیم ! به گفته آقا جاون در روز قتل ایشون در بیمارستان
حضور نداشتن ! الان همه برای سادگی و از هر نظر میگم " دوربین ها " و چک کنید .. هه باید بگم که تمامی دوربین هایه بیمارستان خونی و شکسته شده ! و فقط دوربین هایه زیر زمین سالمه! این یکم سختش کرده چون ویدئو ای که دوربین هایه زیر زمین پخش کردن نشون میداد که اون بیمار چندتا وسیله رو با عجله و ترس و استرس در جایی قایم میکنه ! یهو کسی وارد میشه و بلند داد میزنه : مینارا !
درسته ! اسم بیمار " چوی مینارا " بود و اون درواقع مورد آزار و اذیت فردی بود...ولی اون فرد...کی بود؟ و دلیل آزار هاش چی بود ؟ بزارید بریم جلو تر ! ما موفق شدیم ادرس خونه خواهرشون " چوی الیس " و پیدا کنیم ! الیس ادعا داشت مینارا با ادلن رابطه نزدیکی داشت....و الیس اون هارو بیشتر " دو دوست" یا
بیشتر " بیمار و دکتر " میدونست ! در واقع مینارا یه روانی بود ! و به گفته هایه جناب جاون قرار بود
به " تیمارستان" برده بشه ! و سوال اینجاس .... چرا برده نشد ؟ قرار بود در " ۲۴ " روم ماه برده بشه
ولی اون در " ۳۰ " کشته شد ! عجیب نیست ؟ آقا جاون ادعا داره که کار هارو دقیق انجام میده و هیچ چیز نامرتب انجام نمیشه ! پس یعنی به موقع فرستاده نشدن مینارا به تیمارستان " اتفاقی " بوده ؟ بزارید کمی حرف هایه خواهرش " الیس " رو بیشتر بررسی کنیم !
مکالمه الیس و خانم هلمز :
خ. هلمز : پس اگر رابطه نزدیکی داشتن چرا درباره آزار هاش به دکتر جاون نگفت ؟
آ.ل : اون مدتی بود با جاون احساس راحتی قبل و نداشت ! 《《 با صدا لرزان》》
بیاید کمی به حرفش فکر کنیم ! هرجور پیش بریم ! نمیشه گفت که اون با دکترش احساس راحتی نمیکرد! این فقط " بهانه " و " بلوف زنی " هست ! هرگز این اتفاق که فرد با دکترش بعد ۳ سال راحت نباشه نمیافته! هرجور بهش نگاه کنید دستا الیس میلرزید ! نگران بود ! استرس از چهرش فرو میریخت
و معلوم بود سعی داره با دوروغ هایه بچگانه چیزی و " مخفی " کنه ! ولی چیو ؟ مرگ خواهرش ؟ یا حقیقت ؟ قطعا گزینه سوم! بنده بعد چک کردن تمام چیز ها متوجه شدم که درواقع الیس و مینارا
از دو مادر متفاوت هستند ! و فقط پدرشون یکی بوده ... به همین دلیل الیس همیشه سر به سر مینارا میزاشتی چون پدرشون آقا " چوی جیمز " همیشه. به مادر الیس بیشتر مینارا اهمیت میداد ولی این مهم نیس .... میدونید جالب قضیه کجاس ؟ اینکه بعد فهمیدن جواب قرار نیست دیگه به حس ششمتون اعتماد کنید . ! الان فکر و حدس همه اینکه ممکنه کار " الیس " باشه .... بزارید ببرمتون به دنیا موازی ... جایی که در اون مکان ! دیگه هیچ چیز واقعی نیست ! ..... تاحالا اسم بک رومز قرمز به گوشتون خورده؟.....
آقا جاون اونحا کار میکنه ! اون رویه بدن انسان ها تحقیق میکنه و سعی داره اون هارو به موجوداتی
مثل " هاگی واگی" تبدیل کنه ! ..... و این خودش میتونه به پرونده خاتمه بده...
اومیدوارم جواب و فهمیده باشید !
چوی مینارا : آزمایش ناموفق
نتیجه: مرگ
تا درود دیگر
بدرود :)
- ۹.۸k
- ۰۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط